کد مطلب:106498 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

خطبه 113-در اندرز به مردم











[صفحه 169]

ستایش ویژه خداوندی است كه حمد را به نعمت، و نعمت را به شكر پیوند می دهد. او را بر نعمتهایش ستایش می كنیم، همان گونه كه بر بلایش سپاس می گزاریم، و از خدا كمك می جوییم بر نفوسی كه در اجرای دستور خدا سستی می ورزند، و نسبت به آنچه از آن نهی شده اند شتاب می كنند، و از خدا برای گناهانی كه علمش به آنها احاطه دارد، و كتابش آنها را بر شمرده آمرزش می طلبیم، همان علمی كه نارسایی ندارد، و همان كتابی كه هیچ چیز را از نظر نینداخته است. به او ایمان می آوریم مانند ایمان كسی كه نادیده ها را دیده، و به آنچه به او وعده داده شده آگاه گردیده است، آن چنان ایمانی كه اخلاص آن، شرك را بزداید، و یقین آن، شك را از میان بردارد، شهادت می دهیم كه هیچ معبودی جز او نیست، یگانه است و هیچ شریك و انبازی ندارد، و این كه محمد (ص) كه درود خداوند بر او و خاندانش باد بنده و فرستاده اوست، دو شهادتی كه گفتار را بالا می برد، و كردار را بلند می گرداند، دو شهادتی كه در كفه هر میزانی كذاشته شود سبك نمی شود، و از كفه هر میزانی برداشته شود سنگین نمی گردد. در این خطبه لطایف و نكاتب است: امام (ع) به دو اعتبار خطبه را با حمد و ستایش خداوند آغا

ز فرموده است: اول- این كه حمد و سپاس سپاسگزاران را با افاضه نعمت از جانب پروردگار به آنها، پیوند داده، چنان كه حق تعالی فرموده است: لئن شكرتم لازیدنكم، برای این كه بندگان خدا با سپاس و شكر نعمتهای پروردگار، شایستگی می یابند كه خداوند بخششهای خود را به آنها افزایش دهد. دوم- نعمتهایی را كه خداوند به بندگان می بخشد، به اعتراف بندگان كه آن نیز از جانب حق تعالی به اعماق دلهای آنان افاضه می شود ارتباط داده است. و چون پیش از این دانسته ایم كه حقیقت شكر همان اعتراف به نعمت است، در این صورت معنای ارتباط نعمت با شكر برای ما آشكارمی شود، اما شكر و توفیق ادای آن، خود نعمتهای دیگری است، كه ما در شرح خطبه اول به آنها اشاره كرده ایم، ضمنا در این جا احتمال می رود كه مراد، شكر باری تعالی نسبت به بندگان شكر گزارش باشد، چنان كه فرموده است: فان الله شاكر علیم یعنی: خداوند شكرگزار و آگاه است. در این صورت پیداست كه اتصال نعمت به شكر، در چه درجه ای از تفضل وجود و بخشش قرار دارد، زیرا آنچه میان مردم، متعارف و معمول می باشد این است كه شكر از جانب كسی به عمل می آید كه به او احسان شده است، اما شكر از جانب احسان كننده خود احسانی دیگر و

بخششی والاتر است. 2- این كه امام (ع) خداوند را در برابر نعمت و بلا یكسان ستایش می كند، برای این است كه لزوم آن را گوشزد فرماید، زیرا نعمت گاهی بلاست چنان كه خداوند متعال فرموده است! و نبلوكم بالشر و الخیر فتنه و نیز گاهی بلا نعمت است، زیرا موجب استحقاق ثواب آخرت می شود، و آنچه سبب نعمت شود نیز نعمت خواهد بود از این رو همان گونه كه شكر نعمت واجب است شكر بر بلا نیز واجب می باشد، و همه نعمتهای اوست. 3- امام (ع) گوشزد می فرماید كه برای تربیت و تهذیب نفس و رام كردن آن، استعانت و یاری جستن از خداوند ضروری است، زیرا نفس انسان نسبت به انجام دادن اوامر الهی در مقایسه با وظایف دیگری كه دارد، مست و كند و دیر كوش است، و لازم است كه انسان در مقابل این طبیعت، مقاومت و ایستادگی كند، همچنین برای ارتكاب گناه، سریع و شتابكار است، زیرا گناه مقتضای طبع اوست. 4- امام (ع) تذكرمی دهد، كه درخواست آمرزش از خداوند برای هر گناه كوچك و بزرگ واجب است همان گناهانی كه علم خداوند به آنها احاطه دارد و بر همه آنها آگاه است، و در كتاب روشن او و لوح محفوظ شمرده و ثبت شده است، علمی كه همه چیز را فرا گرفته، و كتابی كه هیچ چیزی را ترك نكرده است.

5- دلیل این كه امام (ع) ایمان كسی را كه نادیده ها را دیده و به آنچه وعده داده شده آگاه گردیده، مورد مثال و اختصاص قرار داده، این است كه آگاهی به آنچه خداوند به پرهیزگاران وعده داده است، با دیده كشف و شهود، قویترین درجات ایمان است، زیرا ایمان برخی از مردم، تقلیدی است، و ایمان بعضی متكی به دلیل و برهان است كه این نوع ایمان را علم الیقبن گویند، لیكن نیرومندترین ایمان، آن است كه مستند به مكاشفه و مشاهده باشد، كه عین الیقین گفته می شود، و این همان ایمان ناب به خداوند است كه متضمن اخلاص و نفی شریك از اوست، و چون با یقین همراه است و دارنده این مرتبه از ایمان معتقد است كه امر این است و جز این نیست، مستلزم نفی هرگونه شك و ریب نیز می باشد، و می دانیم كه علی (ع) خود اهل این مرتبه از ایمان بوده است. 6- این كه ذكر شهادتین یا اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر (ص) گفتار و عمل را بالا می برد به سبب این است كه اخلاص در شهادتین اصل و پایه قبول كلیه اقوال و اعمال شایسته است و هیچ قول و عملی بدون این كه متكی به این اصل باشد به آسمان بالا نمی رود و نزد خداوند مقبول نیست، و گفتار امام (ع) كه فرموده است: شهادتین در هر ترازویی گ

ذاشته شود، كفه اش سبك نیست، و از هر ترازویی برداشته شود كفه آن سنگین نیست، اشاره به همین معنا دارد. ما پیش از این درباره وزن و سنجش اعمال سخن گفته ایم، و به خواست خداوند پس از این نیز سخنانی خواهیم داشت.

[صفحه 169]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: لاتوسی: درمان نمی شود اضحی: در گرمای آفتاب ظاهر شد. لاینقع: تشنگی او فرو نمی نشیند ای بندگان خدا! شما را به پرهیزگاری سفارش می كنم، همان چیزی كه هم توشه و زاد و هم ملجا و پناه است توشه ای كه رهرو را به منزل می رساند، و پناهی كه از عذاب آخرت می رهاند، كسی كه فریادش از همه رساتر بود آن را دعوت كرد، و كسی كه شنواتر و حق را پذیراتر بود آن را فرا گرفت، دعوت كننده اش آن را به گوش همگان رسانید، و فرا گیرنده اش رستگاری یافت. ای بندگان خدا! تقوا، دوستان خدا را از ارتكاب حرام باز می دارد، و ترس از او را در دلهایشان جا می دهد، آن چنان كه آنان را شبها (برای عبادت) در بیداری، و در روزهای گرم و سوزان در تشنگی (روزه) نگه می دارد، آنها با تحمل رنج، آسایش آخرت، و با تشنگی این جا سیر آبی آن جا را به دست آورده اند، مرگ را نزدیك شمردند، و به كار آخرت پرداختند، آرزوها را دروغ دانستند، و پایان زندگی را در نظر گرفتند. این دنیا سرای نابودی و رنج، و جای دگرگونیها و عبرتهاست، از فنای روزگار این است كه پیوسته تیرش در چله كمان است و تیرهایش خطا نمی كند، و زخهایشان درمان نمی پذیرد،

زنده را با خدنگ مرگ، و تندرست را با تیر بیماری هدف قرار می دهد، و نجات یافته را به هلاكت می كشاند، خورنده ای است كه سیر نمی شود، و آشامنده ای است كه تشتگی او فرو نمی نشیند. از جمله رنجهای دنیا یكی این است كه آدمی آنچه را كه نمی خورد و از آن بهره مند نخواهد شد گرد می آورد. و بتایی را كه در آن سكنا نخواهد یافت برپا می كند، سپس به پیشگاه الهی می رود در حالی كه نه مالی با خود برداشته و نه بنایی همراه خویش، برده است. از جمله دگرگونیهای دنیا این كه می بینی كسی كه پیش از این مورد ترحم بوده اكنون در معرض رشك و غبطه است، و كسی كه مورد رشك و غبطه بوده اكنون مستحق ترحم است، و این نیست مگر به سبب نعمتی كه از دست رفته و یا بلایی كه نازل گشته است. از جمله عبرتهای روزگار این است كه آدمی هنگامی كه نزدیك است به آرزویش دست یابد ناگهان مرگش فرا می رسد و امیدش را قطع می كند، نه آرزویی حاصل می شود، و نه آرزومند از چنگ مرگ رهایی می یابد، سبحان الله!! چقدر شادی دنیا فریبنده، و سیراب بودنش تشنگی زا، و سایه اش گرماخیز است، نه آینده را می توان جلوگیر شد، و نه گذشته را می توان باز گردانید، سبحان الله! چقدر زنده ها به مرده ها نزدیكند،

برای این كه بزودی به آنها ملحق می شوند، و چه مرده ها از زنده ها دورند، برای این كه مرده ها از اینها به كلی بریده اند. 7- چون منظور آن حضرت از این كه تقوا توشه و پناه است، آن زاد و توشه ای است كه انسان را در سفر آخرت به سرمنزل مقصود می رساند، و به وسیله آن در قیامت رستگار می شود، لذا بیان خود را به همین گونه توضیح داده است. 8- در جمله دعا الیها اسمع داع منظور كسی است كه در رسانیدن ندای حق به گوش مردم، و دعوت و تبلیغ از هر كس سختكوشتر و جدیتر بوده، و او پیامبر اكرم (ص) است، و مراد در جمله و عاها خیر واع كسانی است كه بی درنگ به قبول دعوت الهی شتافتند، و در میان آدمیان، بهترین پذیرندگانند. 9- وجود تقوا در دوستان خدا آثار و نشانه هایی دارد كه امام (ع) آنها را بیان كرده، و این كه شبها را به بیداری، و روزهای گرم را به تشنگی توصیف فرموده به این سبب است كه شب و روز ظرف زمانند یعنی شب را برای نماز به بیداری، و روزهای گرم را برای روزه با تشنگی می گذرانند. بنابراین مجازا صفت مظروف به ظرف داده شده است، چنان كه گفته می شود: نهاره صائم و لیله قائم یعنی روزش رورزه، و شبش برپا ایستاده است. در جمله فاخذوا الراحه منظور آسایش

آخرت است. و نصب، عبارت است از رنج تن به سبب قیام در شب كه با تحمل این رنج، آسایش آن جهان را به دست آورده اند، و با صبر در برابر تشنگی روزه قابلیت سیراب شدن از چشمه سلسبیل را یافته اند، فا در واژه های فبادروا و لاحظوا برای تعلیل است زیرا نزدیك دانستن مرگ، مستلزم كار و كوشش برای آن و زندگی از آن است. همچنین پوچ شمردن آرزوها و بریدن از آنها موجب این است كه مرگ پیوسته در برابر چشم باشد. 10- امام (ع) نخست بطور اجمال، به ذكر عیبها و زشتیهای دنیا پرداخته و می فرماید سرای نیستی و رنج و دگرگونیها و عبرتهاست، و سپس تا جمله و لا مومل یترك این عیبها را به تفصیل، شرح داده است، در آن جا كه موتر قوسه فرموده واژه ایتار (زه به كمان بستن) را برای روزگار بطور استعاره آورده و با ذكر قوس (كمان) آن را ترشیح داده است، جهت مشابهت این است كه زمانه تیر مصیبتها و حوادث خود را كه قضای لایتغیرالهی آنها را رقم زده همچون تیرانداز چالاكی كه تیر او خطا نمی كند به سوی مردم رها می سازد، همچنین واژه جراح (زخم) را برای رویدادهای ناگوار روزگار استعاره فرموده است، زیرا هر دو درد آورند و با ذكر عدم امكان درمان پذیری آن را ترشیح داده است، و نیز واژ

ه های آكل و شارب را كه از خوردن و آشامیدن سیر نمی شود برای زمانه استعاره آورده و جهت مناسبت این است كه روزگار همچون خورنده و آشامنده ای كه پیوسته می خورد و می آشامد و خوردنیها و آشامیدنیها را به پایان می رساند، به آفریدگان یورش می برد و آنها را نابود می گرداند، و مراد آن حضرت از مرحوم یعنی كسی كه مورد ترحم دیگران بوده تهیدستان و بینوایانی است كه تنگدستی و ناداری آنها به توانگری و ثروتمندی تبدیل یافته و اكنون مورد رشك و حسد دیگران قرار گرفته اند، و منظور از مغبوط كه اكنون مورد ترحم است توانگری است كه بر اثر گردشهای روزگار غنای او به فقر مبدل شده تا آن جا كه مورد ترحم دیگران قرار گرفته است، و این سخن كه فرموده است: این نیست مگر این كه نعمتی زایل شده است، مراد زوال نعمت از كسانی است كه مورد رشك و غبطه بوده و سپس سختی و بدبختی بر آنها وارد شده است. 11- امام (ع) با اظهار شگفتی و ذكر سبحان الله بر سبیل تعجب، شادی دنیا را فریبنده، و سیرابی آن را تشنگی زا، و بهره گرفتن از سایه آن را باعث احساس گرمای آفتاب، بیان فرموده است، ذكر سیراب بودن اشاره است به بهره وری و كامگیری كامل از لذات دنیا، و واژه فی كه به معنای سایه اس

ت كنایه است بر میل به تحصیل دنیا و تكیه بر مال و منال آن، و جهات مشابهت این است كه شادی و خوشحالی، و دلبستگی به دنیا و اعتماد به آن، انسان را از عمل برای تحصیل ثوابها آخرت باز می دارد، و نمی گذارد انسان به سوی خدا رو آورد، از این رو شادی و سرور آن نیرومندترین انگیزه ای است كه آدمی را به دنیا شیفته و فریفته می كند، همچنین سیرابی و كامیابی از لذائذ و آسودگی در سایه مال و منال دنیا، قویترین اسبابی است كه انسان را به این امور تشنه و دلباختگی می كند، و صلحا و نیكان را از معامله جان و مال با خدا باز می دارد و آتش دوزخ را برای آنان فراهم می كند، بدین مناسبت است كه غرور به سرور و ظماء (تشنگی) به ری (سیراب شدن) و ضحی (آفتاب پیش از ظهر) به فی ء (سایه) نسبت داده شده است، مراد از عبارت لا جاء یرد (آینده باز گردانیده نمی شود) آفتها و مصیبتهای روزگار است مانند مرگ و كشتار و مانند اینها، و منظور از جمله لا ماض یرتد (گذشته باز نمی گردد) مردگان و چیزهای ارزشمندی است كه از دست رفته است.

[صفحه 171]

بی گمان هیچ چیزی بدتر از بدی نیست مگر كیفر آن، و هیچ چیزی خوبتر از خوبی نیست جز پاداش آن، شنیدن همه چیز دنیا بزرگتر از دیدن آن است، و دیدن همه چیز آخرت بزرگتر از شنیدن آن است، باید شنیدن (احوال آخرت) شما را از دیدن كفایت كند، و خبر آنچه از دیده ها پنهان است شما را بس باشد، بدانید اگر بهره شما از دنیا كم و از آخرت بسیار باشد، بهتر است از این كه از دنیا بیشتر و از آخرت كمتر بهره مند باشید، زیرا بسا مایه اندك كه سودآور است، و چه بسیاری كه زیانبار است، كارهایی كه مامور هستید انجام دهید بیشتراز كارهایی است كه می باید ترك كنید، و آنچه برای شما حلال شده زیادتر است از آنچه بر شما حرام گردیده است، پس كم را به خاطر بسیار، و محدودتر را به خاطر گسترده تر رها كنید، بی شك خداوند روزی شما را ضمانت كرده و به كار آخرت مامور شده اید، نباید طلب آنچه را برای شما تضمین شده، از آنچه بر شما واجب گشته سزاوارتر بشمارید، با این كه سوگند به خدا، شك و ریب به شما رو آورده، و یقین شما متزلزل گشته بطوری كه گویا طلب آنچه برایتان ضمانت شده بر شما واجب گردیده، و آنچه بر شما فرض شده از عهده تان برداشته شده است. اینك در عمل شتاب ك

نید، و از فرا رسیدن ناگهانی مرگ بترسید، زیرا به بازگشت عمر امیدی نیست آن چنان كه به بازگشت رزق امید هست، آنچه از روی امروز از دست رفته امید است فردا زیادتر از آن به دست آید، لیكن آنچه دیروز از عمر گذشته امیدی نیست كه در امروز بازگشت كند، امید به آینده، و نومیدی با گذشته است. اتقوا الله حق تقاته و لا تمونن الا و انتم مسلمون. 12- منظور امام (ع) از این فرموده است: انه لیس شی ء من الشرالا عقابه تا واژه سماعه ممكن است شر و خیر بطوری مطلق باشد كه در این صورت مبالغه را می رساند، چنان كه درباره كار مهم و دشوار گفته می شود هذا اشد من الشدید و اجود من الجید یعنی: این كار از دشوار دشوارتر و یا از خوب خوبتر است و ممكن است منظور آن بزرگوار خوب و بد دنیا باشد زیرا بزرگترین بد و سختی دنیا نسبت به عذاب و عقاب خداوند اندك، و برترین خیر و خوبی در برابر پاداش و ثواب الهی حقیر و ناچیز است. سپس برای تاكید این مطلب به عظمت و اهمیت احوال آخرت در مقایسه با احوال دنیا پرداخته است. مصداق آنچه امام (ع) در این باره فرموده این است كه در دنیا بزرگترین بدی و شری را كه انسان می تواند تصور كند قتل و جرح است، كه هنگامی كه انسان آن را می شنود

به هراس می افتد، و ارتكاب آن را زشت می شمارد، لیكن زمانی كه شاهد و درگیر چنین وقایعی شود، و ناگزیر از جنگ و جدال گردد، آنچه از نظر او دشوار بوده است آسان می شود، و این گونه اتفاقات و هول و هراسها برایش سهل و ناچیز می گردد، همچنین انسان پیوسته از حضور در برابر پادشاهان و هیبت و خشم آنان بیمناك است، تا آن گاه كه به مجالس آنان راه یابد، در این موقع دیگر ترس و بیمی در خود نمی بیند، بنابراین آنچه را كه بر اثر تعریف و شنیدن، بزرگ و هراس انگیز می پنداشته، با دیدنش آن را خرد و آسان و بی بیم و ترس یافته است، در مسائلی كه مربوط به جلب منفعت است نیز حال به همین منوال است، چون انسان پیوسته برای به دست آوردن مال و ثروت و درهم و دینار و دیگر خواسته های دنیوی خود، آزمندانه می كوشد، و فكرش پیوسته برای دسترسی به این اهداف مشغول، و دلش از رویای وصول به آنها شادمان است لیكن هنگامی كه به این مقاصد دست می یابد، آنها را آسان و خوار و حقیر می بیند و این امری وجدانی است كه هر كسی می تواند به نفس خود رجوع و آن را درك كند. اما در مورد احوال آخرت، همه می دانیم كه آنچه را از خوشیها و سختیهای آن می شنویم آنها را با معیار خوشیها و سختیها

ی دنیا می سنجیم، و با این دید به آنها می نگریم، و بسا در نظر بیشتری از مردم لذتها و عذابهای آخرت، ناچیزتر از خوشیها و سختیهای دنیا باشد، زیرا اینها محسوس آدمی، و بر خلاف آخرت كه از دسترس او به دور است، دنیا نقد و در كنار اوست، با این كه به دلایل عقلی محقق است كه خیر و شر دنیا در برابر امور آخرت بسیار حقیر و ناچیز است، بنابراین آنچه انسان از احوال آخرت خواهید دید بسی بزرگتراز آن چیزهایی است كه درباره آن شنیده است، و چون وضع چنین است سزاوار است كه از آنچه در پشت پرده غیب است به اخبار آن و از دیدن اوضاع و احوال آخرت به شنیدن اوصاف آن بسنده شود، زیرا بر آنچه از دیده ها پنهان است نمی توان آگاه شد و چگونگی عالم آخرت را در این جهان نمی توان مشاهده كرد. سپس امام (ع) مردم را به فضیلت و برتری آخرت بر دنیا متذكر می سازد و می فرماید اگر عملی موجب افزایش ثواب آخرت و مزید تقرب به خداوند متعال گردد، هر چند انجام آن مستلزم بذل مال و نقصان جاه و ضرر به امر دنیا باشد بهتر است تا این كه عكس آن وقوع یابد و دلیل رجحان این است كه داراییها و فواید دنیوی همه در معرض زوال و نابودی و مشوب به ناراحتی و دردمندی و ترس و بیم است، در حالی

كه خیرات اخروی در همه احوال باقی و در حد كمال خود می باشد، برای اثبات این كه هر كس كمتر از دنیا بهره مند شود در آخرت سود بیشتری می برد، اولیا و دوستان خدا استدلال كرده اند به این كه خداوند به نص قرآن شریف جان و مال آنها را در برابر بهشت خریداری می كند، و برای كسی كه از دنیا فراوان بهره مند شود در آخرت ضررش بیشتر است، این آیه را دلیل آورده اند كه: و الیذین یكنزون الذهب والفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم می باشد. یعنی آنانی را كه زر و سیم انباسته كرده و آنها را در راه خدا انفاق نمی كنند، به عذابی دردناك مژده ده. امام (ع) پس از بیان این مطلب مردم را با ذكر این كه راه آخرت نسبت به راه دنیا فراختر و گسترده تر است آنان را به حركت در طریق آخرت تشویق كرده و فرموده است دامنه آنچه شما بدان امر شده اید نسبت به آنچه از آن نهی و ممنوع گشته اید فراختر است، این مطلب روشن است كه گناهان كبیره ای كه از ارتكاب آنها نهی شده ایم پنج است بدین قرار: 1- قتل یا كشتار: در برابر این كبیره، بردباری، گذشت و شكیبایی كه از شریفترین خویهای پسندیده اند قرار دارد، و اینها راههای وسیعی است كه انسان می تواند از حركت در تنگ راه

قتل و كشتار باز ایستد، و در این راهها گام بردارد. 2- ظلم و ستمكاری: در برابر این كبیره، عدالت و بستده كردن به كارهایی كه مباح بوده و اقسام و انواع آنها زیاد و دامنه امكان انسان نسبت به آنها وسیعتر است، وجود دارد. 3- دروغ: این گناه كبیره كه راس نفاق و مایه ویرانی جهان است، در مقابل آن كنایات و راستگویی كه بر خلاف دروغ، باعث آبادانی جهان است وجود دارد و مجال وسیعی برای فرار از ارتكاب این گناه است. 4- زنا: تردیدی نیست كه با وجود نكاح كثرت و ایمنی آن از مفاسدی كه زنا به همراه دارد، برای رهایی از ابتلای به این گناه، سعه و امكان فراوانی موجود است. 5- میخوارگی: شرابخواری كه ام الخبائث مادر پلیدیها و منشا. بسیاری از مفاسد است، یكی دیگر از گناهان كبیره می باشد و با استفاده از انواع نوشیدنیهایی كه می تواند جانشین آن باشد، مجال گسترده ای برای خودداری از اقدام به این گناه در اختیار است. عبارت و ما احل لكم اكثر مما حرم علیكم یعنی: آنچه برای شما حلال شده بیشتر است از آنچه بر شما حرام گردیده نیز به همین معناست، و چون به هر چه واجب یا مستحب یا مباج یا مكروه است می توان حلال گفت لذا آنچه برای انسان حلال و روا گردیده، از حرام

كه یكی از اقسام تكالیف است بیشتر و مجال آن وسیعتر می باشد. پس از آن كه امام (ع) مصلحت انسان را در ترك آنچه از آن نهی شده، و بر او حرام گردیده بیان كرده امر به ترك آنها فرموده است، زیرا اگر انسان خود را بر سر یك راه خطرناكی ببیند كه در كنار آن راههای امن بسیاری وجود دارد، عقل بالضروره حكم می كند كه انسان راه خطرناك را پیش نگیرد و طریق امن را اختیار كند. 13- امام (ع) هشدار می دهد كه مردم رفتن به دنبال كسب روزی را بر اشتغال به ادای واجبات الهی ترجیح ندهند زیرا گذشته از این كه پرداختن به ادای واجبات سزاوارتر است، خداوند روزی را برای انسان تضمین كرده، و كوشش در راه آن در واقع نوعی تحصیل حاصل است، سپس امام (ع) از این كه مردم طلب روزی را بر ادای واجبات رجحان می دهند، به گونه ای كه شنوندگان را ملامت آمیز است به سخنان خود ادامه داده سوگند یاد می كند، كه این عمل نشانه این است كه یقین آنها درباره این كه خداوند روزی مردم را تعهد و تضمین كرده متزلزل شده و دچار شك گشته اند، چنان كه در قرآن فرموده است: السماء رزقكم و ما توعدون و مراد، آسمان جود و سخای باری تعالی است، و می دانیم كه تلاش زیاد برای تحصیل روزی به سبب كمی توكل

بر خداست و این نیز بر اثر ضعف یقین و ناشی از بدگمانی نسبت به اوست، و نتیجه این است كه عبد به خود تكیه می كند و به جای توكل بر خدا به خودش توكل دارد، و به آن جا می رسد كه گویا تامین روزی را كه از جانب خدا تضمین شده بر او واجب، و آنچه بر او واجب است، از عهده او ساقط شده است، این سخن امام (ع) برای نمایاندن كمی اعتنای آنان به واجبات الهی است كه از آنها رو گردانیده و خود را در طلب دنیا مشغول و سرگرم ساخته اند. 14- امام (ع) تذكر می دهد كه لازم است بر ایام عمر محافظت، و آن را صرف كار آخرت كنند، و این را سزاوارتر و لازمتر از این بدانند كه عمر در راه تحصیل رزق و روزی مصروف گردد، زیرا اگر امید هست كه رزق از دست رفته، باز گردد، امیدی به بازگشت عمر گذشته نیست، برای این كه عمر پیوسته در حال انقضا و نقصان است و آنچه از آن سپری شده برگشتنی نیست، بر خلاف رزق و روزی كه ممكن است زیاده و افزون گردد، و آنچه در گذشته از آن كم شده تلافی و جبران گردد، بنابراین عمری كه از ویژگیهایش این است كه حتی یك لحظه آن بازگشت نمی كند تا انسان بتواند كاری برای آخرت خود انجام دهد، و با سپری شدن آن همه چیز سپری می شود، لازم است این فرصت را برای تد

ارك كار آخرت در نظر گرفته و از آن استفاده شود، این كه فرموده است: الرجاء مع الجائی (امید با آینده است) مراد رزق و روزی است، والیاس مع الماضی (نومیدی با گذشته است) منظور عمری است كه سپری شده است، و این جمله در تاكید سخنان پیش است. 15- امام (ع) سخنان خود را به منظور استفاده از انوار تابان قرآن با ذكر آیه ای از آن پایان داده است. علت استشهاد به آیه و استفاده از فروغ روشنی بخش آن در این جا این است كه چون گفتار امام (ع) در این زمینه است كه شنوندگان را وادار كند، به كار و كوششهایی پردازند كه بتوانند نفس سركش اماره را رام و در خدمت نفس مطمئنه قرار دهند، و این عمل، بخشی از ریاضت تهذیب نفس است، و نیز چون تقوا كه بخش دیگر این ریاضت است عبارت از زهد است كه زنگار موانع داخلی و خارجی را از صفحه دل بزداید لذا به آیه شریفه استشهاد فرموده است، و چون اسلام همان دین حقی است كه این دو بخش ریاضت تهذیب نفس را در بر دارد، و آیه شریفه نیز مشتمل بر امر به تقوا و مردن به دین اسلام پس از دستور كار و كوشش در جهت آخرت است، ایراد آیه شریفه در ختام كلام نیكو، و متضمن دستور به كمال رساندن دین و تمام گردانیدن آن است، در پایان توفیق از خداس

ت.


صفحه 169، 169، 171.